چرت و پرتتت

میبینید شب امتحانی چقدر فعال شدم؟😂😭

جدا اگر امتحان دارید که میدونم دارید پستمو نخونید:|

دلم خوشه شنبه امتحان شیمی دارم نکه حیلیم بلدمش از صبح فاز گرفتم به خودم برسم😂😭

الان یک ساعته دارم اوپن (؟) و کف اشپزخونه و اتاقمو تمیز میکنم..

البته که الان دارم رو تخت پست رو مینویسم و اهن گگوش میدم و کیفم کوکه...

 

اقا چند دقیقه پیش شکست عشقی خوردمㅠㅠ

تو ساندکلود داشتم اهن گگوش میکردم یهو یه اهنگ اومد رپ اولش پر قدرت بود بعدش ریتم اهنگ رو دوست داشتم اینطوری بودم اینا کیننن

اومدم اسم گروهو دیدم و اهنگ...بعد کاور پستو دیدم یه مو بنفشی اون وسط نشسته بود خیلی کراش بود...یا اینکه عکس تار بود😂😭..

بعد اومدم سرچ کردم ببینم کی بوده...

وقتی سرچ کردم با اون گروه دیجیتالیه مواجه سدم=)

باید برم ببینم رو استیج ها و برنامه هاسون این دو عضو دیجیتالی رو چه میکنن...

م مونده اس ام بیاد بگه دو عضو دیجستالی قراره برای ان سی تی اضافه بشهXD

چه مرگمه امروز...

برام ارزوی گرفتن نمره بالای ۱۵ تو شیمی رو بکنید=))

  • ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۰۲

    کومک=))))

    دستم خیس بود ...

    رفتم سمت دستگاه قهوه ساز مادر که از جانش با اززش تر است تا قهوه ای بنوشتم

    قطره ای اب از دستم بر دو شاخه اش چکید و من متوحه نشدم

    دوشاخه را در حد کمی در پریز فرو کرده و صدای وزجز امده و دوشاخه را بیرون اورده

    سپس دوشاخه را خشک کرده و دوباره در پریز فرو کرده

    سپس دکمه روشنی را زده و دستگاه روشن نشده است

    وی به روی خود نیاورده و از ان منطقه دور سده و استرس میکشد😭

     

    گی خوردمممیممیمیجثجثجثج

  • ۰
  • نظرات [ ۳۲ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۰۲

    پست سه نقطه ای جدید

    باید بیام روز اخر ندرسرو بنویسم ولی یسری چیزارو یادم رفته 

    دارن گاز منطقه رو تا شنبه قطع میکنن=))

    با الینا هشتم صمیمی تر شدم اخر سالی و وای...فقط پیکونم بگم وایمیمسمیمیمب

    البته شروع صمیمیتمونه امیدوارم ریده نشه توش"-"

    وقتی فهمیدیم هردو بی ال میبینم>>>>

    زنیکه نینینینینیحبحمب

    دلرم کیوتی پای میبینم بعد تو یه قسمت یه کامل دیدم ازسون خوشم اومد داشت نبه الینا راجب اونا صحبت میکردم که گفت یه فیلمه هست کاپل اصلیش هیمناان و امشب قسمت جدیدشو دیدم فامکنبنبمبمبپ

    چقدره بده میدونم هیچکدومتون ندیدیدش😂😭

    یجوری کراش زدم که دارم بدای قد و موهاش و گوشواره ها و تتو و پرسینگش و تیپش و شلوارکشو و دمپاییش و ساق پاهاش و انگشتای دستش و  اصلا خودش دائما عر میزنیممیمی

    مردکㅠㅠ

    من قرار بود تا  حداقل سال بعد سراغ بی الای تایلندی نرم ولی دارم میرم کین پورشو ببینمxDㅠㅠ

    love or die  tnx>>>>>>

    کدوم احمقی قبل امتحان شیمی و فیزیکی که تو شیمیس ریده داره فیلم جدید بی الشو میبینه عر میزنه؟اصلا من لارم چی میگم...

     

    دیشی زدم قسمت اول همین فیلم که الینا برام فرستادو دانلود کردم ولی چون خوابم میومد ندیددمش بعد تو گوسی بابام دان کرده بودمش...

    بعد گفتم اوکیه بابام معمولا ساعت ۶ از خواب بیدار میشه من ۵ پا میشم تا ۶ فیلممو میبینم تموم میشه

    بعد حالا م نصبح پا نشدم 

    امشب بابام اومد خونه گفت حدس بزنید صبح یاعت چند از خواب پاشدم....ساعت ۳ و نیم صبح از خواب پاسدم ۴ زدم بیرون=]

    واییی دیروز پنج قدم فاصله رو دیدم و مثل خر زدم فقط...

    بعد شب گذاشتم مامانم و بابام ببیننش...یهو یادم افتاد صحن هداشت و اون پسره گی بود😂😭

    بعد زدم با سانسور و دوبله ببینن

    بعد رسید اوناجایی که ویل میفهمه پو گیه...

    و پو تو نسخه اصلی میگه نترس از پسرای سفید پوست خوشم نمیاد

    ولی تو نسخه دوبله اول راحب اون دخته حرف میزنن که پو میگه من از ۷ سالگی باهاس دوستم بعد میگه نترس من ادم صلح پذیریم ...

    بابام این صحنرو دید خندید دیالوگ رو تکرار کرد...من چون نشنیدم چی گفت گفتم چی؟ گفت منظورش اینه که سر دختره دعوامون نمیشه منی که میدونم پسره گیه😂😭😭

    قبلا گفته بودم دلم میخواد ری اکشن مامان و بابام به افراد همجنسگرا و اینا رو بدونم؟الان بمیرمم حتی نمیخوام بدونن جیهxD هرجند میدونن

    این کاربر رو پارک جیهون قفلی/کراش میباشد

    مردک هیکلش به صداش نمیخوره ولم کنینینیننث

     

    من یه نت خوب میخوام تا ادامه فیلمامو ببینمممم

    من قسمت دوم سریالمو میخواممبمبمبم

  • ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۰۲

    زندگی خر اصت.

    من نمیخوام برم مدرسه..نمیخوام نمیخوامرنمیخوعممقمقمث

    چرا تموم نمیشههههخسحسحس

    اه

    اصلا امروزمو میرم ققصط تیخیدا زنگ فارسیو نرم...

    فکر کنین اول قران دلرم بعد ورزش بعد دینی بعد فارسی بعدم تفکر

    این جه برنامه ای عه اخه...

    خیر سرم از ساعت ۳ و نیم پاشدم که اتاق مرتب کنم و درس بخونم

    بعد پیکار کردم؟اتاق مرتب کردم و فیلم دیدم.

    یعنس چی چرا مامانم انقده 🤏 راه نمیادیپپیپیپ

    خبلی وقت بود غرغر نکرده بودم..

    smiley همین الان فهمیدم ببان استیکر داره...

  • ۰
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۰۲

    من نمی‌تونم

    از صبح نشستم پایه لب تاپ...چهل دقیقه تمام من درگیر روسن کردن لب تاپ بودم چون سیمش اتصالی داره!

    بعدش که بالا اومد فلش ملشو زدم و فایلارو باز کردم و نشستم کارمو کامل کردم

    بعدم سیوش کردم تو فلش

    بعد اومدم برم سایت مدرسه که دیدم اینترنت قطعه=) اینترنت لب تاپ مشکل پیدا کرده و به هر دستگاه وای فایی که وصل میشه میزنه نت نداره 

    بعد گفتم اوکیه همجیز اوکیه...از اون تبدیلایی  که فلشو به گوسی موسی وصل میکنه رو اوردم و فلش رو زدم به تبلتم..

    فایلای فلش تو تبلت باز نمیشد...اوکی..گوسی مامانمو امتحان کردم...اون تو هم نیورد

    به مامانم گفتم یه نگاه اینور یه نگاه اونور نسد که نسد...رفتم فلسو زدم به لب تاپ فایلو باز کردم دیدم پریده...میخواستم بزن متو سرم که گفت مبازم اوکیههه خهایتا دوباره درستش میکنم..

    ولی خوشبختانه رفتم دیدم تو خود لب تاپ سیو شده پس دوباره انتقالش دادم تو فلش

    بعد رفتم تو تبلت و دیدم همچنان فایلا و پوشه بالا نمیاد

    مامانم رفت یه تبدیل دیگه اورد -این اصل بود و ماب گوشی خودش بود و اصلا لق نمیزد و باهاش مشکلی نداشتم"-"

    اونو زدم و همجی اوکی شد...

    درخالی که مامانم مثل ازرائیل بالا سرم وایساده بود رفتم کارسنج و فایلو انتخاب کردم ...دیدم مامانم بالاسرم بی حوصله وایساده فلش و تبدیلو کندم دادم بهش بعد اومدم سراغ تبلت...دیدم فایلی که اپلود کردم پریده...اون موقع بود موهامو کندم=)))

    الانم بی نت و بی تبدیل دارم جه کنم چه کنم میکنم که اگر برم سراغ مامانم قراره فحش بخورم...

    ای کاش فحش باشه از بس غرغر میکنه و بهت چرت و پرت میگه اناگر اونه که از یاعت ۳ پایه لبتاپه فقط سر یه بند نوشتن پوستر...

    ای کاش بایام مامانم بود مامانم بابام... ۹۹ درصد مشکلات کوچک حل بودㅠㅠ

  • ۱
  • نظرات [ ۲۲ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۰۲

    @-@

    یکی از پشکلات  بزرگ کوچگ من نداشتن و پیدا نکردن عنوانه

    دارم بهترین سال و روزای عمرمو میگذرانم

    اصلا نوجوونی و دبیرستان>>>>

    حال و هوایی که نوجوونی داره>>>>>>

    بزارید از ۱۲ تا ۲۷ سالگیمو بجای ۲۷ تا هروقت که قرار هعمر کنمو دوباهر و دوباره زندگی کنم

    خوشی ها و خاطراتی که الان دارم از بس خوبه که حاظرم با تمام خاطرات بدم دوباره و دوباره زندگیش کنم

    دیروز مراسم نامزدی یه بنده خدایی بودیم و من کل مراسمو فقط پسر عموم که ۲۷ اذر به دنیا اومده رو بغل کردم و انگار یه مارشمابوس توپولو (؟) بغل کرده بودیㅠㅠ

    شیکم داااشتتنیحیججی ببینید خیلی کیوته که یه نینیه کوچلو موچولو اندازه یه توپ تنیس شکم داشت هباشه و نرم باشهههسحسحیم

    امتحانامو دارم بیشترشو خوب میدم با اسنکه دیگه نمیکشم.."-"

    مشکلاتی که یمدت داشتم حل شده و انگار دارم تو رویاهام زندگی میکنم...

    یکی از بهرین دیژگی هام میتونه این باشه که نمیتونم بیشتر از ۳ روز ناراحت بمونم

    امروز سر زنگ ازمایشگاه یه شیشه پیدا کردم و بالای مچ دستم رو بریدم...همون موقع کل بچه ها: تینا شیشه دستشه...منی که زوب زدم بهشون با نگاه الان جرم میده جرا گفتید* ...اونایی که سعی دارن درستش کنن و میگن اصلا ه مدستشو نبرید..."-"

    زنگ که خورد رفتم بهش گفتم من حتی نزدیک رگمم نزدم احمق حتی عمیق نبریدم چون جرئتشم ندارمم چرا گفتینینیم

    بعد اینطوریه که فکر کردم میخوای به خودت اسیب بزنی چون یه حاطره بد دارم و...

    من درحال اشک ریختن*

     

    من فقط دلم یه زحم کوچولو موچولو میخواست ㅠㅠ 

    این چه مرضیهه که نصف ملت از زخم خوششون میاد؟"-"

    الانم به طرز عجیبی رو مور منفی ایم ...

     سر همون زنگ ازمایشگاه لعوام سد با بچه ها...داشتن جامدادی م نبدبختو پرت میکردن اخرم خورد تو صورت من بعد معلم دیدتم گفت ۵ نمره علومتو بهت نیمدم که مال ازمایشگاه...=))

  • ۱
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • دوشنبه ۴ ارديبهشت ۰۲

    ایونت آروهای ایرانی برای مراسم یادبود:)

    توی تلگرام یکی از این فنپیجای مونبین داشتم میگشتم

    دیدم پست گذاشتن توی کشورای خارجی مراسم یادبود گرفتن و شمع روشن کردن و کلی عکس از مونبین و...

    کل آروها کنار هم جمع شده بودن...

    بعد قرار گذاشتن که ازوهای ایرانیم اینکارو انجام بدن:')

    نه فقط تو تهران تو خیلی از شهرا دارن انجامش میدن و برای خیلی از جاهای دیگه دارن تعداد رو میسنجن تا هماهنگ شن و مکان و زمان رو مشخص کنن

    برای شهرای تهران و تبریز و اهواز و سنندج مکان و زمان قزعی مشخص شده:"))

    تهران:

    پل طبیعت دوشنبه ۴ اردیبهشت ساعت ۳ تا ۶

    تبریز: 

    پارک آنا پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۴ الی ۴ و نیم

    اهواز:

    پل طبیعت یکشنبه ۳ اردیبهشت ساعت ۴ تا ۶

    سنندج:

    شنبه ساعت ۳ و نیم پارک کودک

    قزوین:

    پارک بانوان نرگس دوشنبه ساعت ۴ تا ۶

     

    +به بابام راجبش گفتم اومر بهم توضیح بده علت ایدلایی که خودکشی میکنن چیه و ...بعدم عکسشو بهش نشون دادم گفت جقدرم زشته  و من اینطوری بودم یکی لز قشنگ ترین لبخندارو داره=")) بعدم بهش گفتم تو خارج از کشور اینطوریه که برای تولد ایدلاشون مثلا کافه اجاره میکنن و پیش هم جمع میشن و ابانم مراسم یادبود گرفتن...حالا فنای ایرانی هم میخوان اینکارو بکنن و و تو تهران تو این زمان و مکانه...و اینطوری بود مسخره...بعدم گفت میخوای بری؟

    +دیشب کلا تو شوک بودم امروز اینطوریم که فقط بغض دارم و مثلا دارم کارمو میکنم یهو یادش میوفتم و به این فکر میکن کی فکرشو میکرد مونبین باشه...و بعد به خودم میام میبینم بغض دارم و چشام خیسه ولی اشکی نمیریزم 

  • ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • پنجشنبه ۳۱ فروردين ۰۲

    :)))

    استرو چهار نفر شد:))

    اینطوریه که امشب خودم تولد بودم و تولد یکی از اعضای امگا اکس بوده..

    حالا که بر گشتم خونه و تا رفتم تلگرام...:))

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • چهارشنبه ۳۰ فروردين ۰۲

    .....

    منتظر روزیم که پستی با عنوان ... نزازم بجاش پستام کاور و عنوان درست و حسابی داشته باشه"-"

    باید بیام پست بزارم...ولی پروکسی عزیز با اینکه وصله ولی دانلود نمیکنه

    قبلا وقتی میخواستم درس بخونم و کاری انجام بدم اما از طرفی دلم میخواست یکم گوشی دست بگیرم اینطوری بودم اشکال نداره استرس نگیر و تو تا ۱۰ شب کلی وقت داری و...

    امروزه اینطوریم که متاسفم ولی واقعا هیچ وقتی نداری=))

    متاسفانه باید اسم هچان و جنو رو به لست بایسام اضافه کنم...

    من همیشه اینطوری بدم که هچان و دویونگ از اون دسته افرادین که اتیش مسوزونن و...

    ولی نظرم نسبت به دویونگ عوض شده...دویونگ بعد جیسونگ مظلوم ترینه تو ان سی تیxDㅠㅠ

    فکر کن لیدر یونتیت دوجه‌جونگ دویونگه:::))

    نههیخینیگینینی انقدر کرم نریزید رو بچممیمیمㅠㅠ

    اگر ازم میپرسیدن خواننده/بازیگر/مدل و...مورد علاقت کیه هیچ وقت جوابی براش نداشتم چون یا هیچکس نمیومد تو دهن میا هزاران نفر میومدن تو ذهنم

    ولی الان جواب سوال مدل موردعلاقتو پیدا کردم...لی جند=)

     

    من اگر قن گروهی بخوام بشم اول اعضارو با دیدن برنامه ها میشناسم بعد حالا اگر خدا بخواد سر راهم چشمم به موزیک ویدیو و اهنگاشون بیوفته میرم گوش میکنم مگر اینکه یه گروه یا خواننده ای رو با شنیدن اهنگش ازش خوشم بیاد...مثلا همین اکسو... ان سی تیم اینطوری بود ولی الان کلی اهنگ موردعلاقه پیدا کردم ...

     

    دلم برای یسریاتون تنگ شه که خیلیوقته باهاتون حرف نزدم ولی نمیدونم چرا نمیام وبتون"^"...

     

    و در اخر... من همیشه تبریکامو با تاخیر میگم=))...

    نمیدونم اینو میبینید یا نه ولی جیوو و تیلدا تولداتون مبارکㅠㅠ♡

  • ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • جمعه ۲۵ فروردين ۰۲

    چه گذشت..

    گند ترین و البته عجیب ترین و مزخریف ترین و باحال ترین هفته های زندگی خود را میگذرونم

    تبلت گرامیو تابستون شاید سال پیش یا امسال زدم شکونم.

    امسال-چندوقت پیش- داشتم ظرف میشستم و اب رفت تو این کوفتی^-^ خشکش کردم مشکل برطرف..

    امروز! امروز مهمه...

    قلش بک به دیروز*

    خوابیدم تا ساعت ۴  و  من واقعا کمبود خوابو نمیتونم تحمل کنم و اره... ۴ و چهل دقیقه نشستم پایه درسم ۳ ساعت یک فصل خوندم بعدم اومدم استراحت و وقتی میخواستم دوباره برم پایه درسم میدیدم که مخ منمیکشه

    پش ساعت ۱۲ خوابیدم و خواستم که ساعت ۲ نصفه شب پاشم تا دو سه ساعت درس بخونم و اره خواب موندم اخر ۶ پاشدم تا ۵ دقیقه به ۷ درس خوندم و من باید ۷ و کمتر از ۱۳ دقیقه میزدم پایین 

    تو این یه ربع اینطورا صبحونه اوکی کردم و لقمه گرفتم و چشمم به کاپچینویی که پدر گرامی خریده بود افتاد و اره اونم درست کردم ریختم تو فلاکس و گذاشتم تو کیف

    و من خب تبلتمو قاچاق میکن مدرسه و تو زنگ تفریح اهنگ گوش می کنم^-^

    از شانس عن من کاپو چینوئه ریخت گند به کیف و دفتر کتابم و  صندلی ماشین و...

    تو مدرسه زنگ هنر هم عکس گرفتیم از احمق بازی هامون -داشتیم ج ح بازی میکردیم و بعد درحین بازی یچیزی شد زدم دماغ دوستم و پیشونی اون یکس دوستمو پوکوندم:)))-

    بعد اره موقع اکس گرفتن تبلتم اوکی بود.

    برگشتم خونه دیدم صفحه تبلت قرمزه کمرمگ و سمت چپش یه نوارر سبزه ^-^

    سشوار کسیدم اوکی نشد

    الانم اومدم برش داشتم د دیدم که قرمزیه بیشتر شده و شبزه شده مشکی هیچ کلی هم پیشرفت اومده جلو تر^-^

    اره دیگه فکر کنم تو مرخص شه

    عا تازه اون فلاکسه مال مامانم بود و خیلیم دوستش داشت ولی من تو مدرسه حاش گذاشتم^-^

    رمز اکانتمو عوض کردم چون قبلیه یادم نمیومد و امیدوارم بتونم این یکیو در ذهن خود نگه دارم::))) 

     

    +یه نوار نازک از این صفحه قرمزه برگست ه حالدعادیییششش امیدی هستتت؟xDㅠㅠ

  • ۰
  • نظرات [ ۸ ]
    • 𝘛𝘪𝘯 ‌‌
    • يكشنبه ۲۰ فروردين ۰۲
    ممنون میشم در صورت تمایل قبل از زدن تایید دنبال کردن ثبت سایت کنید=)
    ---
    میاد پیشتون با خوشحالی
    باب اسفنجی
    عاشق ابه این تپلی
    باب اسفنجی
    نداری دوستی به این خوبی
    باب اسفنجی
    اسفنج کوچیکه دندون خرگوشییی
    ---
    stays, I’m proud of you. always will be
    -Chan
    ---
    مهمترین فرصت زندگی فردا نمیاد بلکه همین لحظست
    -مامان هونگ جونگ
    منوی وبلاگ
    موضوعات
    پیوندها