اومدم برم بسته رو تحویل یگیرم...

داشتم جوراب میپوشیدم مامانم شروع به غرغر کرد که مگه نمیگم لباساتو بپوش برو اونو تحویل بگیر چرا وایسادی منو نگاه میکنی...پشت تلفنم بود و نمیدونم داشت باکی حرف میزد...

لِی‌لِی تاکفشمو بپوشم رفتم تو اسانسور و هر پرشی که داشتم اسانسور میلرزید...:))

دکمه اسانسورو زدم  و یهو صدای ناشنایی اومد "زیر زمین" خب من تاحالازیر زمین نرفته بودم و نمیدونستم قراره از کجا سر در بیارم:))

خلاصه چون یاروتوسرما دم در بود بدو بدو از اسانسور اومدم و بیرون و پله هارو یه طبقه رفتم بالا و رفتم تو پارکینگ...پارکینگم دویدم بالا..

داشتم از رو سرامیکای باغچه رد میشدم که لیز خوردم!^-^

شلوارم گلی شد...

خلاصه بسترو تحویل گرفتم رفتم تو اسانسور بازش کردم و دیدم که جلد ۱ کتابمه بجای ۲ و بابام بالاخره بعد ۱ هفته سفارش داده اما جلد اشتباهیو...^-^

منم پنجشنبه کلاس دارم و کتاب ندارم^-^

اسانسور وایساد...کجا؟طبقه دوم...

ولی ما طبقه دوم نیستیم...:))))

حواس پرتی من و مشغله ذهنی بابام<<<<<<<

این چه وضعشه...

 

+نوایست دیس شده و من خبر نداشتم^-^

رن>>>>>>>

ولی جدا اوضاع چقدر خرابه کمپانی باید بیاد شایعه دختر بودن طرفو تکذیب کنه...:)))))