مربیام خیلی خیلی خیلی دافن :)) داف نیستن ولی کراشامن خودتون بگیرید چی میگم"^" کاریزما و جذبسون باعث میشه ازشون خوسم بیاد-
با یکی دوست شدم بعد خودش و مامانش محجبست بعد من نمیدونم چرا انقدر دارم به این موضوها اهمیت میدم::)) ولی خب، اول فکر کردم مامانش با اینکه من اینطوریم و دخترس بامن دوست باشه و بگرده و اینا اوکی نیست.بعد هعی یه نگاه به من مینداخت نگاهشو می دزدید. واقعا حس بدی گرفته بودم ولی اخرسر شروع کرد به حرف زدن باهام و فهمیدم نه مامانش خیلی کیوتهㅠㅠ بعد شوهرش اومد دنبالشون مامانه دید من نرفتم هنوز گفت میخوای بمونیم پیشت تا بابات بیاد؟ برسونیمت؟:)) بچهها شنگولم کردㅠㅠ
اینا رفتن من دور دور میکردم تو محوطه اونجا بعد های نیروز انتظامی کپاصت رد میسد استرس میگرفتمXDD یعنی باشگاهمون تو بلواره این ماشین کوفتیو هعی میچرخوند اونجا"-"...
بعد نزدیکای ۹ و ۲۰ دقیقه بود، اون کراشم که تو پست قبلی گفتم میاد نزدیک وایمیسته و اینا، اومد لبخند زد بهم گفت خسته نباشیدنینیㅠㅠ من دوتا چیز بگم، ۱. این کراش قشنگمون باباش داست با مربیمون ۲۰ دقیقه حرف میزد سر همین در رفتن ۲. من واقعا وقتی میگم کراش دلیل بر زیبا بودن طرف مقابلم نیست. من خیلی راحت میتونم رو یکی کراش لرنم درحالی که اصلا کراس نیستㅠㅠ منم بهش گفتم همچنین...این رفت بعد باباش اروم اروم پشت سرس داشت میرفت یطوری بود انگار میخواد چیزی بگه...اخر سر بهم گفت میخوای برسونیمت؟ من کمکم خندم گرفته بود گفتم ن همرسی..
کمتر از ۲ دقیقه مربیای عزیز تو به ماشین اومدن منو دیدن گفتن میخوای برسونیمت؟XDDD یا میخوای زنگ بزنی؟ منم اینو قبول کردم گوشیشو گرفتم زن گزدم..انقدر بوق خورد کم مونده بود قطع شه که یهو بابام جواب داد گفت خواب موندم الان میام دنبالت:)))) بعد من خیلی روکم و واقعا با کسی احساس راحتی کنم دینه همچی تمومه مرزای خاکی بودن رد میشه"-" گوسیو تحویل دادم گفتم خواب موننده^-^ مربیم گفتش که بایات خیلی تک و نمونست... بعدم اصرار به اصرار که اگر خیلی جلوعه برسونمت"-"...
اره خلاصه بابام اومد دنبالم توراه مربیامم دید سلام علیک کردXDDD
واقعا باید دهنمو ببندم اینجور مواقع✔