صبح پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم و بعدش با بابام صبحونه خوردیم. بعدم که خواستیم فیلم ببینیم دیدیم تلویزیون تصویر نداره و خراب شده اما خوشبختانه دو دقیقه بعد درست شد. ولی خب بازم خرابه باید تعمیر بشه"-" بعد چندساعتی تو اتاقم بودم که بابام گفت میخوایم بریم بیرون میای؟ ازش پرسیدم کجا گفتش که میخوایم با عمو شاهین اینا -دوست قدیمیش- بریم فلان جا و بعدش بریم مرکز خرید. (فلان جا یه جای خاکی خارج از شهره که مردم میرن زمین میخرن و واقعا واقعا هیچ چیز قشنگی نداره چه برسه برای منیکه از طبیعت هایی که مادر و پدر گرامی میرن خوشم نمیاد=) ) بعد بنده بخاطر مرکز خرید پاشدم رفتم دوش گرفتم و اومدم موهامو درست کردم و خلاصه رفتیم بیرون. کل مسیرو مثل همیشه خواب بودم. از ماشین پیاده شدم خانم عمو شاهین عزیز زحمت کشیدن اومدن گفتن میخوای پسر شی دیگه ها؟ و یه دستی لای موهایی نیم ساعت سشوار کشیدم و تافت زدم بردن و دادن بالایی=))))

بعد ما تا ساعت ۸ و نیم اینطورا از این ملک خاکی به اون ملک خاکی معلق بودیم و البته تو مسیر مرقد امام خمینی گرامی هم زیارت کردیم"-". بعد رفتیم سمت باملند شام خوردیم و با اینکه ساعت ۱۱ شده بود رفتیم یه دوری زدیم ولی بخاطر مادر عبوس قشنگم برگشتیم خونه و دو ساعت تموم تا خونه راهه و هیچکس هیچکس هیچ حرفی نزد حتی وقتی رسیدیم مامان یطوری جلو جلو رفت در خونرو باز کرد که یا کم مونده بود در بخوره تو صورت من اگر بابام نگه نمیداشت یائم اگر من آسانسور رو نگه نمیداشتم بابام برای n امین بار تو زندگیش با مامانم لای در اسانسور گیر میکرد=)) خلاصه که بنده از میدون جنگ بسالم برگشتم تو تخت گرم و نرم که دلم براش تنگ شده بود=>

اونجا که بودیم دو سه تا هدفون و دوربین پولاروید قیمت گرفتم. یه هدفون هست مال سونیه ۲۰ تومن و خب داشتم براس پول جمع میکردم و پولم به ۹ تومن رسید ولی قیدشو زدم چون به این نتیجه رسیدم کارایی که هدفون ۴ تومنی داره با یه هدفون ۲۰ تومنی برابری میکنه. بعد چند وقت پیس یه هدفون دیدم که نمیدونستم برندش چیه و اینا امروز قیمت گرفتم گفت مال اپله ۴۰ الی ۴۵ تومن قیمتشه=))) قیمتای دورلین پولاروید هم سه و پونصد عه. احتمالا تولدی چیزی بخرمش واقعا دوستشون دارمㅠㅠ

+فرض کنید بالای بیست ۳۰ تا به یه نفر کامنت دادید و همشون از دم چرت و پرته و بعد اون شخص ۲۳ تاشو جواب میده. من واقعا ازت ممنونم که جواب دادی ولی واقعا حال ندارم جواب جواب چرت و پرتای خودمو بدمXDD

+توی باملند اکثرا هیچ دختری نیست که حجاب داشته باشه=))) و یکی از یکی خوشگل ترهㅠㅠ دوتا خواهر بودن با مامان و باباشون اومده بودن و جفتشون نسبتا پیر بود.، با یه تیشرت و شلوار ورزشی بودن... حتی مامانه! مامانشون موهاسو بافته بود و وای3>>>