از ساعت چهاره دارم خونرو با مامان تمیز میکنم من جارو میکشم اون تی/طی (؟)

بعد من یک ساعته جاروم تموم شده میزارو هم دستمال کشیدم وسیله هارو جا به حا کردم دیدم مامانم دوباره میخواد خونرو بکشه چون حس میکنه کثیفه..(خونه واقعا کثیف بود خب!) 

بعد برای بار دوم اومدم از این سر سالن با دستمال چهار پا دارم خونرو دستمال میکشم مامانمم از اونر تی میکشه

بعد الان فهمیدم فکر میکنه من با دمپایی های کثیفم رفتم اونجایی که خودم دستمال کشیدم و میخواد دوباره اونجایی که من کشیدمو بکشه"-"..

~

یک مقبل ترشم با جورابام رفتم اشپر خونه -برای اینکه سرمایکا لک نشه و اسپر خون هتمیز بود با جوراب رفتم- بعد بابام گفت خب دخترم تو که دیگه با دمپایی هات نباید بیای سالن!

مامانمم تایید کرد بعد بابام رو به مامانم گفت اینم یکم بی ملاحظست میره اونرم کثیف میشه"-"

منم چص کردم اومدم تو اتاقم"-"

اصلا قهرررمممممیممیمیمی

بعد کل روز میشینم با بابام حرف میزنم اونم یا سرش تو گوشیه یا فکرش درگیر کاره هیچوقت گوش نیمده چی میگمㅠㅠ

و در اخر میگن چرا تو اتاقتی نمیای بیرونㅠㅠ