ساعت هفت و نیم پاشدم و واقعا دلم میخواست بخوابم. دیدید گاهی تو یه حالتی میشنید و میخوابید که یه حس خوبی بهتون میده؟ من اون موقع همچین حسیو داشتم. خلاصه که به اجبار پاشدم رفتم سر کلاس و حدس بزنید چیشد..معلمون نیم ساعت با تاخیر اومد!"-"
زنگ چهارم کلاسم دینی بود که من پاشدم رفتم پازل درست کردم سر کلاسش::)
بعد حوصلم نکشید دیگه و اومدم رو تختم و سرمو گذاشتم رو عروسک خرسیم و دراز کشیدم که زنگ خورد و کلاس تموم شد و بعدش تفکر داشتم که اخرین زنگم بود ولی من تو زنگ تفریح خوابم برد^-^ در نتیجه من یه ربع اخر رو به کلاس رسیدم.
بعد کلاس دوباره رفتم پایه پازل بازی و دوبازه اومدم سونتین این د سوپ دیدمD:
که ساعتای نمیدونم چند شد که داشتیم تو وب ویولت اسمشو حدس میزدیم که یهو مامانم صدام کرد و رفتم گفتم بله؟ و گفت امادشو و یه دوش بگیر میخوایم بریم موهاتو کوتاه کنیم^-^
بزارید بگم من همون موقع نرفتم دوش بگیرم و همچنان داشتم چت میکردمxD
ولی بعدش رفتم دوش گرفتم و اماده شدیم و رفتیم~
~~~
تو آرایشگاه یه خانمه یه لباس اینه ای پوشیده بودXDDD با کفشای پاشنه بلند نقره ای اکلیلی~
سرشون خیلی شلوغ بود و ما منتظر نشسته بودیم. قبل ما یه خانمه بود که موهاش کاملا سوخته و پلاسیده بود و ببینید موهاش که خشک شد تازه فهمیدم چقدر موهام لخت و نرم و خوبهXDㅠㅠ
نوبت من شد و من عکسمو دادم که از رو مدل موهامو بزنه... درحینی که داشت با ماشین پشت سرمو میزد فکر کنم مامان همون خانم آینه ای عه، که فکر کنم صاحاب اونجان رو به مامانم گفت نوجوون های امروزی همشون دارن موهاشونو با ماشین و نمیدونم چیچی میزنن و کلا کوتاه میکنن و پسرونه میزنن~
بعد مامانم تایید کرد و یکم باهم راجب این موضوع بحث کردن که مامانم گفت کلا جای پسرا و دخترا عوض سده دخترا کوتاه میکنن پسرا بلند...منم داشتم به هیونجین و جونگهان با موهای نسبتا بلندشون فکر میکردم که چقدر جذابن..
~~~
موهامو پشتشو کاملا کوتاه کرد که خانم آینه ای عه با موهای فر و بلندش اومد از پشت سرم بومرنگ گرفت و گفت چی بود چی شد.."^"
الان اینو تعریف حساب کنم یا چی؟XD خب به من چه مدل موهای قبلیم بلند شده بود و زشت شد...
اره خلاصه رفتم استوری پیج اینستاگرامشونXDD
بعد اینکه ارایشگره کارش تموم شد زدیم بیرون و رفتیم یه بستنی خوردیم و خب ما ناهار نخورده بودیم و من صبح ساعتای ۹ یه ساندویچ نون تست با تخم مرغ برای خودم خودم درست کردم و خوردم و قبل رفتن به ارایشگاه یه کیوی کوچولو خوردم و در طول روز حتی ابم دیگه نخوردم و از گشنگی داشتم میمردم
اره بعدم اومدیم خونه و من تو اسانسور خونه داشتم عکس میگرفتمXDD کلا هرجا اسانسور سوار میشدیم من عکس میگرفتم..
بعد شب ساعت 8 و نیم من لباسامو عوض کرده و گوشی موشی ضد عفونی کرده اومدم روی تخت ولی خب حوصلم نکشید پست رو بنویسم-
یعد کلی با دوست مدرسه قبلیم حرف زدم و هستی دوست امسالم و خب ببینید هستی کلی از شب چهارشنبه سوریش داشت برام میگفت درحینی که من داشتم اینجا برای سونتین عر میزدم"^"
تازه بیشور با بچه های اکیپشون اومده بودن کوچه بالایی ما...فشار چیه اصلاㅠㅠ
پینوشت) من موقعی که میخوام تو حموم سرمو بشوزم بیش از سه بار میشورم..یعنی یه بار شامپو میزنم دوش میگیرم و دوباره شامپو میزنم و دوش میگیرم..بعد اومدم لیف زدم و رفتم زیر دوش تا کفا و اینا رو بشورم بعد خواستم دوباره لیف بکشم چون یادم نمیومد لیف زدم یانه^-^ همینقدر حواس پرت
پینوشت) مامانم واقعا عجیب بود راجب مو بخواد همچین حرفیو بزنه چون قبلش بهم گفت هر مدلی که دوست داری بزن:')... تازه وقتی ارایشگر سوال پرسید که چطوری باشه و اینا مامانم رو به آرایشگر گفت بزارید هرچی خودش میخواد باشه
پینوشت) هستی کاملا شبیه لینوئه..یعنی از بس سیخوک میزنه بهت تو از دستش در امان نیستی"-" تازه این گازم میگیره که فکر کنم تو اسکیز هنوز رواج پیدا نکردهxD یبار سر کلاس معلم ریاضی -معلم سردی که میگه سر کلاس من جز تخته هیچ جایی رو نگاه نکنید- داشت انگشت میکرد تو پهلو و باسنشونxD اخ بشگون هاشم درد داره دستاشم سنگینه...
پینوشت) در اخر عکس موهامD: این عکس مدل موهامه که از روش زدم چرا شبیه سهونه...نکنه خودشه؟xD و این عکس خودمه^-^