1.سرما خوردم
2.دارم ایگنورتون میکنم به روم نیارید
3.جمعه صبح از یزد برگشتیم
4.نهم دهم تو یزد مواد زده بودن::))
5.مدرسه مارو اسمشو باید بزارن مدرسه قهر کنان-
6. من و هستی برجوری قاطی ماجرای بچه ها شدیم که خودمون داریم براشون عر میزنیم
7. امروز فهمیدم با اینکه من بینتون خیلی بچم ولی بین همکلاسیام واقعا بیشتر از سنم میفهمم
8.ببینید بچه هامون خیلی بچن
9. حس میکنم قراره از بس سرفه کنم تا بمیرم
10. وقتی داشتیم وارد راه اهن میشدیم کیفامونو گذاشتم تو اون بیلبیلکه ته چیز کنن استرس داشتم ویپ تو کیف هستیو که شریکی خدیدیمو بفهنمن...سر همین رفتم پیش دینا دهمیمون بهش گفتم اینطوریه...گفت نزار تو کیفت بزار تو جیبت...بعد دیدم خودش بیشتر از من استرس داره ...از همون لحظه فهمیدم یچیز بزرگ تر حمل مکنه::)
11.تو دستشویی -فرنگی- بودم یهو ایرپادم از گوش راستم افتاد و ققط اینطوری بود سوراخو بپوشون میوفته تو چاه...خلاثه افتاد زمین...رفتم دستامو بشورم ایرپادم از گوش چپم افتاد یه دو ثانیه زیر فشار اب شسته شد:::))
12.بین ایدلای کیپاپ باید مسابقه عکاسی گذاشت...لعنتی من میخوام کودکم به زیبایی عکسای شما باشه اصلا..
13. اجازه بدید پدر بچه ایندم عکسای کینو باشتxDㅠㅠ
14. چطوری رل میزنید انصافا...یکی از دوستام طوری رفتار میکنه انگار رلشم با اینکه نیستم و نیستیم نمیتونم تحملش کنم"-"
15.معلم زبانم دیده از اول سال نمرم بیست بوده تو همچی امروز گفت تحقیقتو اوردی؟ منم که از مسافرت اومده بودم گفتم نه...ازم نمره کم کرد::))
16. داستان تحقیق مربوط به زبان نبود...بحث فرق house vila home apartmen و این داستانا بود بعد من فرق ویلا و هوس رو نمیفهمم و نمیفهمیدم...هیچ ربطیم به زبان ندااااشتتتت بهم تحقیق داد قرار شد برم عکس پرینت بگیرم:::))) نگرفتم-
17. من خیلی خوشحالم معدلم تو زبان خوبه و معلم برای بحث پروژه درسی و این داستانا یه درس سخت رو میندازه به من...جالب اینجاست عون درس سخت راحتهههنیمیمبمب
18.دارم به امتحانای میان ترم دوم فکر میکنم:))
19. امروز از مدرسه اومدم تا ساعت ۵/۶ داشتم با مامانم حرف میزدم بعد اومدم تو تخت دیدم خوابم میاد ساعت 18:17 بود...کوک کردم رو 19:17 خلاصه گرفتم خوابیدم 19:16 پاشدم -فقط مغژم پاشد- مامانم اومد تو اتاقم گفت خوابیدی؟گفتم اره گفت دارم میرم بیرون و فلان پلان -یادم نی- بعد همون لحظه صدا زنگم در اومد قطعش کردم مامانم رفت منم خوابیدم..ساعتای ۱۰ بود یهو پاشدم دیدم صدا زنگ در میاد دینگ دینگ دینگ دینگ درو باز کردم رفتم در خونرو هم باز کردم بابام گفت جرا جواب نمدیدی و درو باز نمیکنی خواب موندی؟ تا گفتم اره مامانم از پایین دوبره دینگ دینگ دینگ زنگ میزد"-" از اونجایی که صدام گرفته یه اهی گفتم ولی تو خفا:| خفا؟ چمیدونم
20. اوضاع مدرسه خیلی عنه
21. من صدامو سر پای دوستم پا شکستم از دست دادم:::)))
22,رفتیم سافاری سوار شدم داشتم به این فکر میکردم که تانیا -همین پا شیکستمونو- رو بیارم سافاری..به ناظممون گفتم سافاری اصلا اسیبی به پاش نمیزنه و فلان پلان...گفت مسئولیت قبول میکنی اگر بعدش پاش بشکنه بره عمل و فلان؟ گفتم اره...-ببینید من اصلا ادم مسئولیت پذیری نیستم و حتین میدونستم در قبال این مسئولیت کوفتی باید چیکار میکردم- خلاصه مادرشم گفت مشکلی نداره بره و...ما بردیمش...بهش یسری نکات گفته بودن انجام بده تا پاش اسیب نبینه و من فقط داشتم جیغ و داد میکردم که تانیا پاتو لگییییررر بجه ها وزنتونو روش نندازین و این چه گوهی بود من خوردممم:::))))