هستی (دوستم) سگ گرفته :))

۲ ماهشه نژادشم شیفوزو نمنه عروسکیㅠㅠㅠ

صبح رفتم سرویس داشت عکسای اونو نشون میداد...مذکره و احتمالا اسمشو لویی بزارهㅠ

تو مدرسه داشتیم حرف میزدیم*قبل امتحان* بعد شایلی(هشتمه) اومد هستی و بارانو بغل کرد...

ببینین مادر گرامی حسودی رو اینطوری معنی میکنه "تو به یکی حسادت کنی و بخای اونو زمین بزنی..." و میگه در صورتیم که فردی رو ببینی و بخای شبیهش باشی و ...  غبطه خوردن میشه...خب ببین من تو هیچکدوم از این دو مورد نیستم ولی انصافا حسودیم شد که همیشه من پیش هستیم و اونو بغل میکنه جلو من ولی منو سه دست تکون میده..."-"

شاید سوال پیش بیاد که خب چ هاشکالی داره و اینا...

قبل اینکه هستی و شایلی باهم اشنا بشن من و شایلی باهم اشنا شده لوبممیمیمㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠㅠ

بعد که از بغل اونا در اومد بهم گفت تینا تویی؟نشناختمت..چرا استتار کردییی (کاپشن پشکی پوشیده و بودم و بوت مشکی و چتری دارم و کلاهمم رو سرم بود) بعدم گفت من قهرررممم اصلا هم حسود نیستم بعد اومد بغلم کرد ولی من بغلش نکردم"^"

الاغ....

ببینید قرار بود ساعت ۱ تا ۲ فیلم ببینم بعد بخوابم و پاشم برم درس بخونم ولی خب فیلمم ۲ و ۲۰ دقیقه تموم شد..."-"

 

 

انصافا برای امتحان تفکر من چی باید بخونم.............

اه"-"

اههههههه

بانگو اومده...

خرذوق نیستید؟

باید باشید...

من منتظر چویائم فقط....