خیلی این چالش برام جالب و خوبه حیفم اومد ننویسم هرچند نویسنده خوبی نیستم ~
در مورد اون مریم، اون تا لنگ ظهر خواب نیست و آلارم گوشیش خوشبختانه میتونه صورت مبارکشو ببینه.. اصلا نه.. اون مریم خود به خود صبحا بیداره:)) قهوه یا هرچیزی درست میکنه و میره تو حیاط میشینه، حیاطی که ترکیبی از آب و هوای لبنان با سرسبزی شماله*-* اون مریم اصلا ترسو نیست شخصیت قویی داره.. دندون هاشو ارتودنسی کرده و بالاخره موهاش کلی بلند شده چون ازشون مراقبت کرده و فهمیده مشکلشون چیه. اون مریم خیلی وقته عینکیه چون خیلی زود پیگیری کرده.. موهاشو سرمه ای یا زرشکی رنگ کرده البته شاخه هایی از موهاشو! خودشو دوست داره چون بینیش مثل فامیلای باباش عجیب غریب نیست ومجبور نیست حرف بعضیارو در این مورد بشنوه و اعتماد بنفس نداشته باشه. اون از این مریم اجتماعی تره و مامانش در مورد رفتاراش چیزی بهش نمیگه.. تنبل نیست و ترجمه ی داستانای کودکانه کتاب فروشی باباشو به موقع تموم میکنه.. اون مریم کتابای خیلی بیشتری ترجمه میکنه و ماهرتر میشه و یروز از اسمش روی کتاب به عنوان مترجم عکس میگیره^^
مریم گلدوزی بلده و یه اتاق مخصوص داره که گلدوزیاش و نقاشی ایناش میزاره توش.. البته اگه اتاق خودش به سلیقه خودش باشه به این اتاق نیازی نیست. برای اون مشکلی نیست اگه استایل و لباسیو داشته باشه که دوست داره.. به زبان انگلیسی مسلطه..
اون مریم به آرزوی این مریم میرسه و یه سفر خارجی به یه کشور پر از جاهای دیدنی خوشگل میره. *تنهایی*
البته این مریم به ایرانگردی هم راضیه. شاید.
و مهمتر از همه اینا و آخرین مورد. دوربین عکاسی داره و کلی کلاس رفته😭😭
پایان.
+ من نوبم نمیدونم چجوری باید بگم این چالش کی بوده :(( ...
تین: منبع چالش اینجا بوده='>